امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ غلامعباس دیناروند :
ماه هاست که اخبار نخستین رویداد بینالمللی فرصتهای سرمایهگذاری در گردشگری پزشکی اروند که قرار است "سازمان منطقه آزاد اروند" با همکاری شرکت هلدینگ گردشگری تأمین (هگتا) برگزار کند را با کنجکاوی پیگیری می کنم، مناسب دانستم حالا که به زمان برگزاری این رویداد نزدیک میشویم نقدی تخصصی بر این رویداد داشته باشم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
باید نیک دانست که ادعای تبدیل خوزستان به قطب گردشگری پزشکی بدون توجه به شکافهای عمیق ساختاری بیش از آنکه یک راهبرد توسعه باشد، نمایشی از سیاستزدگی توسعه است. تجربه جهانی نشان میدهد گردشگری پزشکی موفق بر سه پایه استوار است: زیرساختهای درمانی پیشرفته، محیط زیست سالم و خدمات پشتیبانی یکپارچه. خوزستان در هر سه بعد با چالشهای بنیادین مواجه است.
نخست، مسئله زیرساختهای درمانی است. صحبت از جذب بیماران بینالمللی در شرایطی که استان با کمبود شدید پزشک متخصص و نبود مراکز درمانی دارای اعتباربینی بینالمللی مواجه است، نوعی فرار به جلو محسوب میشود. مطالعات نشان میدهد حداقل ۴۰ درصد بیماران بینالمللی، وجود گواهیهای اعتبارسنجی بینالمللی را شرط اصلی انتخاب مقصد میدانند.
دوم، بحران زیستمحیطی را نمیتوان نادیده گرفت. شاخص کیفیت هوای خوزستان به طور متوسط ۴.۵ برابر استانداردهای سازمان بهداشت جهانی است و میزان ذرات معلق در برخی روزها به ۲۰ برابر حد مجاز میرسد. این در حالی است که محیط سالم برای دوره نقاهت بیماران، یکی از ارکان اصلی گردشگری پزشکی موفق محسوب میشود.
سوم، ضعف در زنجیره خدمات را باید جدی گرفت. فقدان سیستم حملونقل کارآمد، نبود شبکه هتلهای دارای استاندارد بینالمللی و ضعف در خدمات ترجمه تخصصی پزشکی، تصویری واقعبینانه از محدودیتها ارائه میدهد.
از منظر اقتصادی نیز این طرح نیازمند واکاوی دقیقتر است. بر اساس مطالعات بانک جهانی، سرمایهگذاری در گردشگری پزشکی به ازای هر تخت بیمارستانی بین ۲ تا ۴ میلیون دلار هزینه دارد. با این محاسبه، دستیابی به سهم حتی ۱ درصدی از بازار منطقهای، مستلزم سرمایهگذاری اولیه حدود ۸۰۰ میلیون دلاری است. آیا این حجم از سرمایهگذاری در منطقهای با ریسکپذیری بالا توجیه اقتصادی دارد؟
تجربه موفق کشورهایی مانند مالزی و ترکیه نشان میدهد که توسعه گردشگری پزشکی نیازمند گذر از مسیری ۱۰ تا ۱۵ ساله با سرمایهگذاری مستمر و برنامهریزی یکپارچه است. این کشورها ابتدا زیرساختهای پایه را سامان دادند، سپس به جذب بیماران بینالمللی پرداختند.
نکته حائز اهمیت دیگر مسئله حکمرانی است تجربه پروژههای بزرگ در خوزستان نشان داده که تمرکز بر توسعه فیزیکی بدون توجه به ظرفیتسازی نهادی محلی، به ایجاد جزایر توسعه میانجامد که ارتباط ارگانیک با بافت محلی ندارند. شاخص حکمرانی محلی در خوزستان بیانگر ضعف شدید در نهادهای محلی است.
برای تحقق این آرمان، پیشنهاد میشود؛ در گام اول به تدوین برنامه عملیاتی با افق ۱۵ ساله و شاخصهای کمی دقیق پرداخته شود، به طوری که هر مرحله از اجرا دارای اهداف کمی و زمانبندی مشخص باشد. در ادامه ایجاد مرکز هماهنگی یکپارچه با مشارکت تمام ذینفعان از جمله نمایندگان جامعه محلی، بخش خصوصی و نهادهای دولتی ضروری به نظر میرسد. سرمایهگذاری اولیه باید بر حوزه زیرساختهای پایه از جمله آب، برق و محیط زیست متمرکز شود، چون بدون حل این مسائل اساسی، هیچ برنامه توسعهای در بلندمدت پایدار نخواهد ماند. جذب سرمایهگذاران استراتژیک بینالمللی با تضمینهای دولتی میتواند به انتقال دانش و فناوری کمک کند، اما این امر مستلزم ایجاد نظام نظارتی مستقل با مشارکت نهادهای مدنی محلی است تا از تضاد منافع و سوءمدیریت جلوگیری شود. بدون این مقدمات، خطر تبدیل این طرح بزرگ به پروژهای شکستخورده و پرهزینه وجود دارد. توسعه واقعی نیازمند شناخت عمیق محدودیتها و برنامهریزی بر اساس واقعیتهاست، نه آرزوهای سادهانگارانه.